کلاس”من و جامعه “

کلاس من و جامعه

مدرس : مریم حبیبی

تاریخ : ۹۸/۷/۴

کلاس من و جامعه

میگن الماس سخت ترین عنصر روی زمینه، میگن هیچ چیزی نمیتونه یه الماسو ببره جز خودش!
و کربن یه عالمه فشار و حرارت را تحمل میکنه تا بشه الماس! شما حاضرین فشارهایی که کربن وجودتونو به الماس تبدیل کنه، تحمل کنید؟

راحت تر بپرسم ، اصلا میخواین الماس بشین؟!!

ساختار بلور الماس مکعب شکله، یه مکعب مربع.

مکعب مربع همه ی اضلاعش باهم برابره و یه ساختار فوق العاده محکم و بادوامه.

دوست دارین مکعب وجودتونو بسازین؟

کلاس من و جامعه

همه می دانیم که خانواده یک واحد اجتماعیه و همه ی ما زندگی اجتماعی با آدمهای دیگه رو اول در خانواده شروع می کنیم و برای همه مون این حرفا آشناست!
مثلا : یکم ساکت تر من نمیتونم درس بخونم …مامان داداش باز وسایلای منو بدون اجازه برداشت …لعنتی ، جورابام خیس شد کی دمپایی های دستشویی رو خیس کرده؟ ….فکر کنم لگنم شکست اخه چرا صابونو ول میکنین کف حموم؟… امروز نوبت کیه ظرفارو بشوره؟ … چند روز مونده به آخر ماه هیچی پول نداریم، امروز چندمه؟ و …

فکرشو کنین تو یه جامعه ی کوچیک مثل خانواده این همه داستان داریم. نمیتونیم باهم توافق کنیم، نمیتونیم رابطه هایی رو توی خانواده تجربه کنیم که برامون صمیمانه و ارضا کننده باشه، چه برسه به اینکه حالا هر روز هی داریم بزرگ و بزرگ تر میشیم و وارد جامعه های بزرگتر میشیم که از مهد کودکو ،مدرسه شروع شده و حالا به دانشگاه و محیط کار رسیده! و حالا باید با آدمایی که اصلا نمیشناسیمشون ارتباط برقرار کنیم و ما چقدر آمادگی داریم؟ اصلا کجا به ما آموزش دادن؟ و حالا چی میشه؟ میشه قوز بالا قوز !!!!

خوب اینجا لازمه کمی در مورد انجمن که یه نهاد اجتماعیه توضیح بدم: انجمن ماموریتش اینه که با پر کردن شکاف بین نسل ها، پلی بسازه تا تجربه های نسل های قبل به نسل های بعد منتقل بشه و مسئولین(منتورهای) انجمن وظیفه ی خودشون میدونن که به نسل بعدیشون خدمت کنن. تجربه هاشونو به ما منتقل میکنن ، برامون کلاسای مختلف رفتاری میذارن تا خودمونو بشناسیم، دیگرانو بشناسیم و پس فردا تو جامعه های بزرگتر ارتباطایی برقرار نکنیم که مشکل ساز بشه بعد بمونیم چه جوری از این ارتباطا رها بشیم بعد بشه قوز بالا قوز بالا قوز !!!

میتونم تا صبح براتون بنویسم و هی به تعداد قوزا اضافه کنم تا شما هی بیشترو بیشتر متوجه بشین چقدر مهمه که ما بدونیم تو جامعه با چه پدیده هایی روبه رو ییم و کجا، چه جوری باید رفتار کنیم.

اگه ما تو جامعه از لحاظ سیاسی و اقتصادی دید نداشته باشیم نمیتونیم مسیرهامونو درست تشخیص بدیم و بفهمیم با کی و با چه پدیده هایی طرفیم.

مثلا پدیده ی اقتصادی!!!!!
ما تکون میخوریم باید پول خرج کنیم، و تکون میخوریم با پدیده های اقتصادی طرفیم.
اقتصاد علمیه که کنش انسان را در جهت برآورده کردن نیازهای نامحدودش میبینه در صورتی که منابعش محدود هستن!!
علم اقتصاد میگه این کنش تو افراد هوشمند جوریه که با توجه به منابع محدودش، میاد نیازهاشو اولویت بندی میکنه و تازه یه پس اندازم داره.

پس نتیجه اینکه: اگه دوزار حقوق میگیری ولی پس انداز نداری یعنی کنشت هوشمندانه و اقتصادی نیست.

اقتصاد مهمترین بخش هرجامعه ست. و انجمنی ها باید اینقدر سرشون بشه که اقتصاد سه بخش داره: تولید صنعتی، تولید کشاورزی و خدمات.

یه انجمنی باید اینقدر بفهمه که الان اقتصاد ما بهیچوجه تولیدی نیست بلکه یک اقتصاد تجاریه و تجارت در آن سه بخش علم اقتصاد، در خدمات تعریف میشه و قرار نبوده که نظام اصلی اقتصاد بشه بلکه تجارت به دو بخش تولید صنعتی و کشاورزی، سوخت میرسونه!!!!!!

کلاس من و جامعه

وقتی اقتصاد جامعه تولیدیه اشتغال بالاست چون خط تولید نیرو میخواد بنابر این وقتی اقتصاد ما تجاری شد، سطح اشتغال اومد پایین و خانواده های ایرانی که به کسب علم و فرهنگ بها میدن، هی بچه هاشونو فرستادن دانشگاه تا متخصص بشن غافل از اینکه یک اقتصاد تجاری که متخصص نمیخواد بلکه بازاریاب و دلال میخواد و این شد که کارشناسان محترم کشور پشت فرمون تاکسی ها، دستمال یزدیشونو بندازن دور گردنشون صدای رادیو رو کم کنن و به مسافراشون بگن همه ی مشکلا به خاطر بیکاریه… جوونا بیکارن …

من درس پس میدم پیش همه ی راننده تاکسیا و بهشون میگم: آقا شرمنده اما همه چیز زیر سر مدل اقتصاده، اقتصاد درست شه همه چی برمیگرده سرجای خودش. اقتصاد مهمترین بخش هر جامعس و ما باید بتونیم سرمایه دارامونو راضی کنیم تا بجای تجارت و وارد کردن کالاهای ساخته شده، خط تولید کالاهارو وارد کنن و خودمون تولیدش کنیم و آنوقت اشتغال بالا میره و متخصصامون جذب تولید صنعتی یا کشاورزی میشن!!!!

همانطوری که اقتصاد مهمترین بُعد جامعه ست، مهمترین بُعد مکعب وجود خودمونم هست.
و ما با شروع کار کردن، این بُعدمونو فعال می کنیم.

از آنجایی که اقتصاد آدمارو معقول میکنه، ما با کار کردن، رفتارهای اقتصادیمون عاقلانه تر میشه.
ما تا وقتی که پول توجیبی مونو از پدر و مادرمون میگیریم، نمیدونیم پول از کجا میاد به کجا میره. اما وقتی خودمون کار میکنیم قضیه فرق میکنه.

یادمه اولین ماهی بود که کار میکردم اولین حقوقمو که گرفتم تا یه هفته ی اول هیچی از حسابم برنمیداشتم فقط هرشب میرفتم دم عابر بانک موجودی میگرفتم و تودلم جیغ میزدم که وااای تو حساب من یه میلیون تومن پوله، بعد از یه هفته موجودیم نمیگرفتم
چون فهمیده بودم هربار که موجودی میگرفتم، بانک اتوماتیک ۱۰۰ تا تک تومن از حسابم کم می کرد.

تاوقتی که پول پدر و مادرمونو خرج میکنیم اونقدر دلمون نمیسوزه اما برای هر هزار تومن از پول خودمون برنامه ریزی میکنیم. اقتصاد زیربنای زندگی هر فردیه. اولین بُعدی که توی مکعب وجودمون باید شکوفاش کنیم بُعد اقتصادیه.

بُعد دوم مکعب؛ روابط اجتماعیه. ما برای اینکه بُعد اقتصادی مونو راه بندازیم وارد محیط کار میشیم و چون در محیط کار با آدمهای دیگر در روابط کاری قرار می گیریم بلافاصله بُعد بعدی به وجود میاد و ما در حین این روابط تازه میتونیم بفهمیم که دقیقا جزو کدوم دسته از آدما هستیم و چه مسائلی برامون پیش میاد؟ و قوزها شروع میشن و ما انجمنی ها این شانس را داریم که قبل از بالاقوز شدن درباره ی واکنش ها و نحوه ی رفتارمون با مسئولمون صحبت کنیم و خودمونو بشناسیم و این بُعد را بهتر از همسن و سالهامون ببریم جلو.

کلاس من و جامعه

بُعد سوم بُعد فرهنگیه.

ما میتونیم این بُعد خودمونو با کارایی مثل کتاب خوندن، تئاتر، موسیقی، مجله، روزنامه، فیلم، مسافرت و … رشد بدیم.
بُعد فرهنگی به بُعد اول و دوممون کمک میکنه چون باعث میشه با ادم حسابیا ارتباط برقرار کنیم و خودمونو به عنوان یه فرد تاثیر گذار فرهنگی تو جامعه ببینیم.

بُعد چهارم بُعد سیاسیه که در جامعه شناسی بُعد سیاسی یعنی بُعد قدرت، وزن و اعتبار ما.

اگه اون سه تا بُعدو درست پیش برده باشیم، تو جامعه و خانواده به کسی تبدیل میشیم که وزن و اعتبار داره.

بُعد سیاسی در سایه ی سه تا بُعد قبلی رشد میکنه و باعث میشه بهتون اهمیت داده بشه و آدم بزرگا مارو تو خودشون راه بدن و از ما نظر بپرسن.

یک بعد این مکعب باید روی زمین قرار بگیره و اگر ابعاد مکعب وجود ما درست رشد کنن این مکعب وقتی محکمه که همه ی بُعداش متوازن رشد کرده باشن. اون وقته که تو اعتماد به نفس داری، منزلت داری، اعتبار داری!!!!

اصلا مکعبی که سطوح جانبی ش باهم برابر نباشن چه شکلی میشه؟ احتمالا می لنگه و نمیتونه قرص رو زمین قرار بگیره … مثل آدمی که خیلی پولداره ولی روابط اجتماعیش با آدمهایی نیست که سرشون به تنشون بیارزه و فرهنگش درست و حسابی رشد نکرده و قدرتش را با پول بدست میاره ….

حواسمون باید به همه ی ابعاد زندگی مون باشه و همه رو باهم رشد بدیم . شاید سخت باشه اما یادتون نره کربن اگه جلوی اون همه سختی و حرارت و فشار مقاومت نکنه الماس نمیشه.

حالا سقف مکعب چیه؟

یک نفر میتونه سقف مکعبشو ببنده و در زمین فارغ از آگاهی و رشدهای معنوی، یک آدم کاملا زمینی بشه و درگیر مادیات زمینی ولی میتونه سقف مکعبشو به سمت آسمان باز بگذاره تا آگاهی بیاد توش و جریان پیدا کنه و آنوقت دیگه نیازهاش نامحدود نیست و چون میدونه از زمین باید بره، براش مهمه که روی زمین از خودش، یک ردپای معنا باقی بگذاره.

بگذریم، ‌مکعب های درب داغونتونو نگاه کردین؟
میخواین الماس بشین؟

نویسنده : زهرا اسدی